کلاغ سیاه ...


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحيمْ♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ* ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تبادل لینک 






آمار مطالب

:: کل مطالب : 881
:: کل نظرات : 84

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 120
:: بازدید هفته : 126
:: بازدید ماه : 352
:: بازدید سال : 18859
:: بازدید کلی : 106234

RSS

Powered By
loxblog.Com

کلاغ سیاه ...
پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390 ساعت 9:57 | بازدید : 460 | نوشته ‌شده به دست غـــریــبــه | ( نظرات )

 

 

سلام دوستان گلم من میخواهم یک داستان کوتاه بنویسم.
داستان همان کلاغی که انقدر قصه های کودکیمان را به سر میرساند. او همچنان به خانه اش نرسیده است. من میخواهم یک داستان کوتاه بنویسم از کلاغی که بالاخره یک روز به خانه اش میرسد. این یک داستان کوتاه است که مینویسم. این داستان کوتاهی از یک کلاغ است که تمام قصه های دنیا را به سر رساند و به ته دنیا رسید. این یک داستان کوتاه است و چون خیلی کوتاه است من بیشتر از این نمیتوانم ادامه دهم. این داستان را باید همین الان که کوتاه است خاتمه دهم. متاسفانه من هم مثل شما نفهمیدم چه بر سر کلاغ داستانم آمد. چون این یک داستان کوتاه است. اگر کمی، فقط کمی بلند تر بود میفهمیدیم که چه بر سر کلاغ آمد. متاسفم چون قرار است این یک داستان خیلی کوتاه باشد؛ پایان
.

 




|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: